شما در حال مشاهده نسخه موبایل وبلاگ

دل نوشته

هستید، برای مشاهده نسخه اصلی [اینجا] کلیک کنید.

(:

كسايى كه دوستتون دارن رو باهاشون بد حرف نزنيد ، اونا جوابتونو نميدن ! فقط تو خودشون هزار بار ميميرن !

پنجره

بچه ها را دیده ای؟
برای نشستن صندلی جلو ماشین
چقدر ذوق دارند،
از همه مهم تر دوست دارند کنار پنجره باشند..
من هم بچه شده ام!
بهانه میگیرم...
همش می خواهم کنار پنجره بنشینم،
شاید بطور اتفاقی در خیابانی دیدمت...
یک روز که کنار پنجره ماشین نشسته بودم و
داشتم به بیرون نگاه مینداختم،
ناگهان دیدمت!
اما کاش نمیدیدمت...
سخت بود دیدنت کنار کسی که
دستش چفت دستت بود...
و الان سال هاست که کنار پنجره نمی نشینم!

تنهاترشم...

ميترسم به خدا بگم مرسي كه هستي،

بره و تنهاترين بشم :)

...

کاش دلها در چهره ها بود😔

سخته...

سخته انقد گریع کنی صدات بگیرع

اما کسی نباشع بغلت کنع

کسی نباشع اشکاتو پاک کنع

:)

فکر کن یه تیر به پات خورده...

فکر کن یه تیر به پات خورده و وسط یه جنگل تنهایی، وقتی که شب می رسه و داری از سرما تلف میشی، اگه یکی پیدا شه و بخواد بهت پناه بده چیکار می کنی؟ درباره اصول اخلاقیش ازش سوال می پرسی؟ یا به خوشایند بودن رفتارش فکر می کنی؟

نه! به هیچی فکر نمی کنی، چیزی هم نمی پرسی، فقط می خوای هر جور که شده از اون مخمصه فرار کنی!

پس دیگه به من نگو اون عوضی کی بود که باهاش دوست شدی، نگو اون لیاقت تو رو نداشت، من داشتم از سرما می مردم، می فهمی؟ من تیر خورده بودم، اونم نه یکی، چند تا...

...

‏اگه بی رحمه

حرفهاش مطمئن باش

خیلیها بی رحم بودن با حرفهاش:|

بغض من

‏من بغض میکنم

صدامم بزنن اشکم در میاد ،

وقتی یکی حالش بده

و تو خودشِ هی نگید چی شده:|


پسرک خسته

دیشب رفیقمو دیدم:
+گفتم چرا اینقد داغون شدی
-لبخند زد
+گفتم یه رول بکشیم؟
-سرشو تکون داد
+کام اولو که زدم رولو دادم بهش گفتم حالا بگو چت شد ؟
- سه کام سنگین کشید ، آروم زیره لب گفت بد شیکستم...
+گفتم رفیق ، تو اینجوری نبودی کی اینقدر داغونت کرده ؟
-یکى اومد تو زندگیم همه چیزم شد وقتى باهام بود دیدم رفته با عشقه قبلیش من و به خاطرش گذاشت کنار عکسشونو دیدم میخندیدن کنار هم
حتی اجازه نداد باهاش خداحافظی کنم. رفت
+چشام سرخ شد ، صدام لرزید گفتم مشتی واسش آرزو خوشبختی کن ، شاید قسمت هم نبودین.
- یه لبخند بهم زد ، گفت یه رول دیگه بچاق بکشیم....
+ گفتم پسر ، تو مگه همون بچه مثبته نبودی که سرش تو کارو زندگیه خودش بود ، آخه باهات چیکار کردن....؟!؟
- چشاش پر اشک شد گفت بودم ، دیگه نیستم ، فقط اینجوری میتونم کمتر بهش فکر کنم...
+ اشک از چشام آویزون شد یکم نگاش کردم بهش گفتم ، تو چقدر شبیه منی...
به خودم که اومدم دیدم جلو آینه واستادم ، دارم با خودم حرف میزنم😔

#‌‌پسرکہ_خستہ✌️

حرف دل...

یک شب؛



اگر آهنگى برایتان

بیخود و بى جهت

ارسال میشود،

به خودتان بگیرید...

تک تکِ کلمه هایش را...

یک نفر،

ساعتها،

جان کَنده

تا هم غرورش را نگه دارد

هم حرفِ دلش را بزند..

12